نارنجی ترین
دوشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۶، ۰۳:۲۶ ب.ظ
خلسه های دم ظهره پاییزوبایدتوشیشه بزاری وقتی آفتاب میریزه توفرش اتاق ولای انگشت های پات میرقصه,
وقتی بعد رسیدن بچه هاازمدرسه یک سکوت سنگینی میفته توکوجه وانگارهمه کزکردن رودفترخط دارها.
این دفعه بخوام یکی و بغل کنم بایدپاییزباشه که طعم خوش دوست داشتنش روتنم بچسبه ,
این دفعه کارهای ناتموم وپاییزتموم میکنم وغصه هارورولای آفتاب نسوزش روطناب پهن میکنم ,
این پاییزمیخوام خودم باشم نارنجی ,زرد,قرمز.
۹۶/۰۷/۰۳