دوست مچاله ی من
سه شنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۱۵ ق.ظ
این چندروزکه برام حس هیچ چیزه زندگی جزیوگای سره صبح نبوده ذهنم به شدت درگیرجریان زندگی دوستم بود, کسی که همزمان بامن جدایی روتجربه کردوالان بعدازچندسال باآقایی واردرابطه شدن این آقادراین دوران 2باربه خاطررابطه داشتن باکسی دیگه رابطش بادوست من رفت هوا,بعدازاون این آقا چندشب پیش دقیقا قبل ازاین حال بهم زدن من درست همون شبی که مامان آش دوغ پخته بود ,برمیگرده به دوستم میگه چرامهریتونگرفتی؟دوست منم میگه چون حس خوبی ندارم و...این آقاهم میگه خب بروبگیربده به من میخوام جایی واجاره کنم ,دوست بهش برخورده وولی همچنان داره ادامه میده این آقاقبلاکه فهمیده بوددوستم مطلقه است بهش گفته بود بروترمیم بعدازسرش افتادگفت دیگه بایدشناسنامتوعوض کنی بخوای بامن باشی ,من چیزی که داره اذیتم میکنه یک چیزه اولا چیزی که مدت ها دارم ازش رنج میبرم چرتکه انداختن دختروپسرارومال وپول همدیگه است نمیگم پول بده ولی وقتی برای پول درآوردن به عنوان یک زن یامرد غلطی توزندگی نمیکنیم نباید اول یک رابطه حساب کنیم چقدرپول ازش به مامیرسه ومهمترازپول اینکه وقتی تصمیم میگیریم کسی وواردزندگیمون ورابطه عاطفی زیادباهاش داشته باشیم یا طرف وهمینجوری هست دوستش داشته باشین یااصلا به هردلیلی خیلی چیزابراتون هضم نشده است ادامه ندین.
۹۵/۰۹/۱۶