نمیدونم چراولی حس میکنم وقتی مردی اصرارداره اسم اون نفره قبلی ازشناسنامم پاک شه واگرپاک نشه میگه نمیخوام تشکیل زندگی بدم ,فقط یک مفهوم داره اونم اینکه گذشته من براش حل نشده فقط میخوادزوری فراموشش کنه ...
پاییز برای من وقتی شروع میشه که مانتویی که برام خریدی وازتوصندوق دربیارم بزارمش روچوب لباسی هیچ کسی نمیدونه ولی من این مانتورواصلا نشستم بعده 3سال فقط 3بارپوشیدمش یک بارش بعده کلاس رسم تودانشکده یک بارش پارسال تولدت که نبودم یک باره دیگه هم امسال تولدت که بازم نبودم,واسه همین دیشب ازت پرسیدم هنوزم سبوس برنج پرمون میزنی به سرت؟گفتی آره بعدگفتی ولی توبهت نمیفته موهاتووز میکنه ,راستی هنوزموهات خرمایی رنگه که توآفتاب قهوه ای روشن میشه ,هنوزم اون شال آبی ات بوی سیب میده,هنوزم کیک شکلاتی وازساده بیشتردوست داری,هنوزم زمستون مانتویی که برات خریدمو ومیزاری روچوب لباسی بهش نکاه کنی ؟
خیلی خوبه یکی باشه اینقدربشناست ولی همونقدرکه خوبه, خیلی هم بده, که فرسنگ ها ازت خوبیش فاصله داره.
دقیقا الان دچاراون دردی شدم که وقتی باید بدووم میشینم تخمه میشکنم ,هیچی هم ازاین بدترنیست
که باید واسه هرمطلب یک عنوان پیداکنی اخه بعضی چیزاعنوان نداره .
ما با, بابا فقط یک باررفتیم سفرباهم, ولی بابا خیلی سفررفته بی ما,بازم داره تنها میره این یعنی یک حال بد.