درزندگی جاهای زیادی کم آوردم جاهای زیادی ,زیادی آوردم ولی توی جفتش هرتصمیمی وکه گرفتم
پای تصمیم موندم وتسلیم نشدم به جبرخانواده,حرف مردم,رنگ ولعاب,مدرنیته,وهرچیزی که شایدباعث
شه دست وپام شل بشه.
واین باعث شدکه من کسی باشم که کاری وبخوادانجامش میده وحالارسیدم به جایی که این مرحله هم
سربلندتموم بشه بعدش میتونم دامن گل دارموبپوشم وکف حیاط آفتاب بگیرم,
و علیرضاروشن بخونم وچتری هامومیزون کنم ,وبالاله برم باغ مش ابراهیم که دلم ضعف کرده بگه چشات
خرمای نرسیده است ,موهات خرمای رسیده خودت رطب ممتاز, نزارزندگیت ترشت کنه دختر.
همه ایناکه تموم بشن میان مینویسم بازاررشتم ماهی خریدم ,به آرزوم رسیدم.