نارنجی ترین نارنج

اونجایی ازصدای حجت اشرف زاده ام که میگه :رفیق روزبی قراری ,بی قرارم 

ومن زل زدم به صفحه سیاه مانیتور وازبادپنکه سردردمودارم حس میکنم چیزی 

ته وجودم به رکودخورده,ازعوارض دیدن شونصدمین بار me before you.


موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۲۶
خانم نارنج
امشب هم من و مولانا.
موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۰۹
خانم نارنج
فرداوقتی ازخواب بیدارشدی ازخودت بپرس ,منم ازخودم میپرسم ,فردادیره امشب بپرس

قبل خواب, الان چی داری که ده سال بعدشایدنداشته باشی؟

میخواستم بگم ازچیزهایی که میدونم ده سال بعد یا حتی شایدسال بعدنداشته باشم

ولی همین طوری که لپ تاپ روپام گذاشتموازگوشه در دارم میبینم مهم ترین دارایی الانم

اینکه هرروز وقتی بیدارمیشم مامان بابامومیبینم وشب ها وقتی میخوابم بازم فرداش میبینمشون.
موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۰۴
خانم نارنج
حالا خوب یادگرفتم وقتی حالم بدمیشه ومیخوام توحال بد ,بمونم انگشتمومیزارم گوشه دهنمو

دهن کجی میکنم جلو آیینه ,دارم یادمیگیرم وقتی چیزی توسرمون باشه بعدش میادتورفتارمون پس

بهتره باهرچیزی که میتونیم رفتارمثبت بگیریم تاچیزیکه توسرمون هست ازاون فازغم بیادبیرون.

حالامیفهمم چراننه مهرانگیزهمیشه میگفت دستتونزارزیرچونت یک وری غم میادشگون نداره

چون با ژستی که میگیری ورفتارت اجازه میدی به مغزت بره توعالم غم وغصه. 


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۵۱
خانم نارنج


فقط اسمش وگذاشتن یکشنبه وگرنه ذاتش همون جمعه بعدازظهرهای


کشداروبدمزه اندکه مثل شربت دیفین هیدرامین بایددماغتوبگیری وسربکشی.

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۵۸
خانم نارنج
سالها پیش شامپوتخم مرغی جزوزندگی من بود وهیچ رقیبی نداشت تااینکه

وقتی نتونستم پیداش کنم شامپوهای مختلف گرفتم والان هربارکه میرم حموم

یاده داروگری میفتم که دیگه نیست وتقصیرمن بوداگرازکالای ایرانی بیشترمیخریدم

وهدشولدربه سرم نمیزدم این عذاب وجدان باهام نمیموندهرچندکه بعدازتخم مرغی

هم کالای وطنی زده بودم ولی همون یکبارهدشولدربس بود برای این عذاب وجدان.
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۳۲
خانم نارنج
شهریور مثل استکان های چایی  شب خواستگاریکه سرمیخورند توسینی,

مثل بوی خریدن دفترخط دارهای انگلیسی 

مثل مزه بستی روزاول ابتدایی

مثل تاریخ عروسی من 

تاریخ عروسی نازی

تاریخ عروسی ژاله که دخترش تازه بدنیا اومده

متل تاریخ طلاقم 

مثل بوی خاک باغچه وقتی میرزا روش آب میریخت وبرام ریحون تازه لای نون لقمه میگرفت

مثل تولد20سالگی هرسال امیرکه 45سالش میشه

 مثل همه این هاست شهریور ,نه اون خوشی بستی اول ابتداییش برام مونده نه اون تلخی 

تاریخ جدایی ,هرچیزی باهمه خاصیت هاش میپره فقط اثرشهریور برام اومدن مهره که بپرم توخیابون

سرموازسرویس بچه مدرسه هایی بیرون کنم ویک کلاس دیگه زندگی وشروع کنم.
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۵۹
خانم نارنج
یکی ازمعظلات من درزندگی اینکه نمیتونم همه انرژیم و روی یک موضوع بزارم

ودچارپراکندگی انرژی هستم وازاونجایی که به کمک گرفتن اعتقاددارم رفتم پیش خ .م

مشاوروشرح دادم وتست گرفت وبله معلوم شدبراساس تیپ شخصیتیم بخش هنر

ومخصوصا هنرهای نمایشی عددبالایی داره پس نداشتن نظم انرژی طبیعیه

وبعدازاون بخش اجتماعیم بالاست ومشاغلی که توش بتونم آموزش بدم یا به آدم ها کمک کنم
 
وهرچی شغل پیشنهاددادتوهیچ کذوم نگفت دندونپزشکی:)) 

ودرآخر من بهش گفتم مای دریم (dream)دندونپزشکی ولبخندملیح تحویل دادکه میشی

 پزشک افسرده چون چرخه انرژیت درست نمیچرخه تودندونپزشکی,هرچندبه قول بابا

 هرچرخی باپول میچرخه اینها کشکی بیش نیست.


 من میمونم باگزینه های اول

والامن ازاولشم گفتم علاقه دارم به رقص حالاهم بایدازرقص نون دربیارم جزوهنرهای نمایشی

هم حساب میشه وازاونجایی که دردفترچه رشته رقاصی نداریم میمونیم تانتایج بیادببینیم

کجابریم رقصنده شیم دولقمه نون دربیاریم.

یک معذرت خواهی هم برای پیام های خصوصی که جواب ندادم قراربودبرم بچسبم به دریم (dream)

 
بعدانوشت:یک عدد من سرکش عزیزم امکان ارسال پیام توصفحت موجودنیست اگرامکانش هست بهم خبر بده.
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۵۳
خانم نارنج

اینکه هرروز قهوه ست پیام بده که خواستگاه کلمبیا روبه اتمام است یعنی نشانه ای


برای اینکه ,یادش بخیرشب هایی که باقهوه خوردن بیدارموندی ونوشتی چرخ برهم زنم


ارغیرمرادم گرددمن نه آنم که زبونی کشم ازچرخ فلک , بایداشاره کنم به چکیده تف ولعنت ها


درحرف های بابام که توگاوصندوق نگهش داشته,هیچ چیزوهیچ کسی موافق نیست ولی من یعنی ته


دلم دقیقا اون گوشه ایی که وقتی دم اذون دلم نخ کش میشه همون گوشه ای که کسی موفق


میشه برق میزنه همون گوشه هنوزم رویاهایی دارم و به هیچ صراطی مستقیم نشدم


جزتلاش برای رسیدن به رویام ,


آدم منظمی دارم میشم وباچیدمان خودم تا سال بعداین موقع ازحضوروبلاگ دربیان مرخص میشم


برمیگردم بارویاهایی رسیده وشیرین وآبدار که طعم رسیدنش یک عمریادم نرود.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۴۸
خانم نارنج
تنهایی چیزعجیبی نیست دراتاق پرووکه مانتومیپوشی وکسی نیست بپرسی چه رنگی؟


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۶ ، ۲۲:۰۸
خانم نارنج