طلاق یک مساله است اینکه بعد از چندسال بخوای برای کسی توضیح بدی قدخودطلاق درد آوره برای همین دلم نمیخواد ادامه بدم باکسی چون میترسم میدونم هویتم طلاقم نیس ولی حس بدی داره.
طلاق یک مساله است اینکه بعد از چندسال بخوای برای کسی توضیح بدی قدخودطلاق درد آوره برای همین دلم نمیخواد ادامه بدم باکسی چون میترسم میدونم هویتم طلاقم نیس ولی حس بدی داره.
قبل از تولدم دچاراسترس میشم که عمرم رفت و دارم به سی سالگی نزدیک میشم.
اومدم ایران یکهویی شد والان تا مردمک چشمم تو اسباب کشی ام، وهرروز ریتم اون آهنگ و دارم که میگه خونه خیلی خوبه، سه هفته دیگه برمیگردم شاید بعد از این تو تلگرامی جایی بنویسم با گوشی وبلاگ سخت بالا میاد.
فکر کنم خونه بابد جایی باشه که کولرش صدا بده، بوی غذا بده.
13نظر خصوصی مشترک که آیا برمیگردم یا نه؟ برگشته بدونه چرا وقتی تهمت زد یقه شو نگرفتم چراوقتی هرچی خواست همه جا گفت من بهش چیزی نگفتم من نبودم که بگم من خیلی وقت قبل از طلاق رفته بودم آدم یا نمیره یا برای همیشه میره.
این روزهادارم به این فکر میکنم همه آدم هایی که باهاشون حرف میزنم شاید بعدش زنده نباشن ویازنده نباشم مواظب همه چیز باشیم.
بعد این همه سال برگشته که بگه من برگردم باهاش زندگی کنم ومن تمام مدت دارم فکر میکنم به حرف هایی که تمام این مدت به همه گفته بودبرگشته بود بدونه چرا من با هیچ کس از این آدم حرف نزدم ،یادم اومد همه روزها وشب ها...
اون سالی که شادمهر خونده بود ساده بگم ساده بگم دهاتی ام، من باهاش وسط هال رقصیده بودم وقتی هنوزپشتی زرشکی مخمل داشتیم و مامان کت مخمل قهوه ایشو دوست داشت، بابا هم با من رقصیده بود، دیروز که بعد این همه سال دوباره اون آهنگ وگوش میدادم نرقصیده بودم چون تومهمونی تمام مدت داشتم فکرمیکردم جواب شروع رابطه رو بایدچی بدم؟ میتونم شروع کنم؟ یا بهتره تنها بمونم؟ کاش رقصیده بودم وقتی میرقصم غصه ها رومیشوره و میبره.
ساعت سه ونیم صبح شده ومن از ترس گربه موجود در اتاق نمیتونم بخوابم،چرامیترسم؟