نارنجی ترین نارنج

۱۵ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

کارهای ساده وکوچیک زیادی دارم انجام میدم وحالابعدازیک ماه دارم میفهمم چیزای ساده اثرای پیچیده دارن ,

صبح قبل از6توهوای آزادورزش میکنم,هیچ دورهمی دخترونه ای نمیرم چون اینجوری فکرم آزادتره,بخشی ازپولم 

وصرف خودسازی میکنم مثلاازسایت خانه توانگری طوبی دوره های  غیرحضوری وشرکت میکنم شایداولش پرداخت

 این مبلغ برای من که الان یکسال ونزدیک 2ساله کارنمیکنم سخت باشه ولی ارزش خوبی داشته برام,

هدفم روهرچندسخت بازم دوستش دارم,بعدازخودکاوی فهمیدم آدمی ام که همه چیزووسط کارول میکنم 

وبی تفاوت میگذرم واین خوب نیست,فهمیدم بهتره وقتی مامان ترشی درست میکنه تمام مراحلویادداشت کنم 

عمرآدم باسرعت نورمیگذره میدونم یک روزدلتنگ مزه ترشی هاش میشم,

وقتی مامان داره ازکسی چیزی میگه نمیزارم حرفشوادامه بده میگم قضاوت نکن

 هرچندبانق نق بعدش ردمیشه ولی حس بهتری دارم,

سعی میکنم تاچیزی واحتیاج ندارم نخرم وبه چیزی که بهش نیازی ندارم فکرنکنم,

به چیزای حال بدکن خیلی خیلی کم فکرمیکنم,تواین یک ماه خوده خودم بودم واین خودم بودن درپوشش و

رفتاروسبک زندگیم باعث شد نفس بهتری بکشم.
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۵ ، ۲۳:۱۹
خانم نارنج
برای من که هم درنداری خوش زندگی کردم و هم در دارایی خوش بودم ,پذیرفتن آدمی که من واسکناس ببینه 

 میتونه باعث تنفرم بشه بایدزودترازینا فکرمیکردم گاهی آدما جزپول چیزی نمیبینن ,وفقط به خاطره پول همومیبنن,

بایدهمون روزکه به الهه گفته بود دوستت دارم وگفت به خاطره پول بهش اینوگفتم ,میفهمیدم
,
شایدازآدمی چیزی پست ترنیست...
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۵ ، ۱۹:۰۷
خانم نارنج
بعضی وقتا لقمه گنده ترازدهنم برمیدارم ,نه میشه قورتش داد, نه جرات تف کردن دارم...
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۵ ، ۱۵:۲۵
خانم نارنج

نمیدونم چراولی حس میکنم وقتی مردی اصرارداره اسم اون نفره قبلی ازشناسنامم پاک شه واگرپاک نشه میگه نمیخوام تشکیل زندگی بدم ,فقط یک مفهوم داره اونم اینکه گذشته من براش حل نشده فقط میخوادزوری فراموشش کنه ...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۵ ، ۱۳:۲۹
خانم نارنج

پاییز برای من وقتی شروع میشه که مانتویی که برام خریدی وازتوصندوق دربیارم بزارمش روچوب لباسی هیچ کسی نمیدونه ولی من این مانتورواصلا نشستم بعده 3سال فقط 3بارپوشیدمش یک بارش بعده کلاس رسم تودانشکده یک بارش پارسال تولدت که نبودم یک باره دیگه هم امسال تولدت که بازم نبودم,واسه همین دیشب ازت پرسیدم هنوزم سبوس برنج پرمون میزنی به سرت؟گفتی آره بعدگفتی ولی توبهت نمیفته موهاتووز میکنه ,راستی هنوزموهات خرمایی رنگه که توآفتاب قهوه ای روشن میشه ,هنوزم اون شال آبی ات بوی سیب میده,هنوزم کیک شکلاتی وازساده بیشتردوست داری,هنوزم زمستون مانتویی که برات خریدمو ومیزاری روچوب لباسی بهش نکاه کنی ؟

خیلی خوبه یکی باشه اینقدربشناست ولی همونقدرکه خوبه, خیلی هم بده, که فرسنگ ها ازت خوبیش فاصله داره.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۵ ، ۱۱:۳۸
خانم نارنج

دقیقا الان دچاراون دردی شدم که وقتی باید بدووم میشینم تخمه میشکنم ,هیچی هم ازاین بدترنیست 

که باید واسه هرمطلب یک عنوان پیداکنی اخه بعضی چیزاعنوان نداره .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۵ ، ۱۱:۰۲
خانم نارنج
بعضی وقتا ماهی شو, لیزنخور ,فقط فراموشش کن...
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۲۱:۴۹
خانم نارنج
رفته بودیم مهمونی دختره لیلا خانوم هم بود وکنکوری قرارشد بهش جزوه بدم دم دروقت رفتن لیلا خانوم سرشو کرد
درگوش خاله نگارکه این نارنج همونیکه طلاق گرفته, بعدازاون نیومد جزوه بگیره الان 5ماه میگذره این اولین آدمی نیست
 که وقتی میفهمه من جداشدم این جوری برخوردمیکنه وآخرین نفرهم نیست.
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۲۱:۴۴
خانم نارنج
توی زندگی درست تو لحضه ای که میدونی دیگه قراره ازفشارزندگی بمیری دوباره نفس میگیری ...
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۵ ، ۱۱:۳۴
خانم نارنج

ما با, بابا فقط یک باررفتیم سفرباهم, ولی بابا خیلی سفررفته بی ما,بازم داره تنها میره این یعنی یک حال بد.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۵ ، ۲۱:۳۷
خانم نارنج